هر کجا صفحه شطرنج بود
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ب.ظ
هر کجا صفحه شطرنج بُوَد / راه سختی است در آن رنج بُوَد
راه اندیشه و زیبا بینی/ رابیاموز که جان را بینی
چون که بازیگر این میدانی / رسم بازی نَبُوَد حیرانی
شاه دشمن که همان شیطان است/ قصد ما کرده که آن پنهان است
هر که بر آن بت پنهان وجود/گشت غالب زده آن مهر سجود
جوهر و روحِ درون شاه بُوَد / چه خطرها که دراین راه بُوَد
رهبر و راهنما فرزین(وزیر) است / خرد و عقل که کارش این است
رخ این صحنه همان وجدان است / سنگر و قلعه این میدان است
فیل صادق که شجاعت دارد / در عوض اسب نجابت دارد
قامت بِیدَق(پیاده) ما طبق روال / می رود تا برسد سوی وصال
راه و رسم و هنر این بازی/ را بیاموز که دارد رازی
باید از آنچه که دور و وَرِ توست / بهره گیری که همان یاور توست
امیر افتخاری
- ۹۲/۰۵/۰۴