شطرنج در دیوان شمس
تعدادی از بیت های دیوان شمس تبریزی اثر مولانا رو که در آن ها نام مهره های شطرنج آمده رو اینجا می نویسم؛ اینها ابیاتی هستند که خودم دیدم و ازشان خوشم آمده، مطمئنا ابیات بیشتری با کلمات شطرنجی در دیوان شمس وجود دارد
توجه: در ابیات زیر فرزین به معنای مهره وزیر شطرنج است. بیذق هم همان پیاده یا سرباز است. لجلاج هم از بزرگترین شطرنجبازان ایران قدیم است که در کتاب های گوناگون داستان های عجیبی از خبرگی او در بازی شطرنج آمده است
همچو فرزین کژروست و رخ سیه بر نطع شاه/آنکه تلقین می کند شطرنج مر لجلاج را
از غزل 133
زهی شهی که شهان بر بساط شطرنجت/ به خانه خانه دوند از گریز خانه مات
از غزل 474
چه فرخست رخی کو شهیت را ماتست/چه خوش لقا بود آنکس که بی لقای تو نیست
از غزل 481
باشد ز بازیهای خوش بیذق رود فرزین شود/در سایه فرخ رخی بیذق برفت و شاه شد
از غزل 525
در نجاتش هست مات و هست در ماتش نجات/ زان نظر ماتیم ای شه آن نظر بر مات باد
از غزل 734
آن بیذقی که شاه شدست از رخ خوشت/بازش به مات غم چه گدا می کنی؟!مکن
از غزل 2051
از غم مات، شاه دل خانه به خانه می دود/رنگ رخ و پیاده ها بهر نجات ریخته
از غزل 2286
بر نطع پیادستم، من اسپ نمی خواهم/من مات توام ای شه، رخ بر رخ من بر نه
از غزل 2330
ستارگان سماوات جمله مات شوند/بطاس چرخ چو آن مه در افکند مهره
از غزل 2417
چند روز است که شطرنج عجب میبازی/دانه بوالعجب و دام عجب میسازی
از غزل 2861
در تصویر زیر که نسخه ای خطی از دیوان شمس است، شمس تبریزی را در حال بازی شطرنج با پسری ترسا می بینیم
نقل خبر : http://blog.chess.com/Ashkanph/content1266
- ۹۲/۰۵/۱۴