خاطرات یک مربی
نوشته شده توسط آبتین گلکار | ||
بعد ها فهمیدم که میشا تال دروازه بان تیم فوتبال کلاس٬ قهرمان مدرسه در بازی دام و و همچنین یکی از اعضای فعال محفل شطرنج کاخ پیشاهنگان است.که یانیس کروزکوپس یکی از علاقمندان بزرگ شطرنج آن را اداره می کرد.این را هم دانستم که میشا موسیقی و بخصوص اثار چایکوفسکی و شوپن را بی اندازه دوست دارد. تعجب نمی کردم که آشنای جدیدم مرتبا"به سوی من کشیده می شود.حتی یکی از کلاسهای مرا از دست نمی دهد.و ساعتها در خانه من می ماند.شاید از روش من در ارائه مطلب خوشش می آمد و شاید دوست داشت با تنها استاد شطرنج لتونی که چهار بار قهرمان این جمهوری شده بود تمرین کند.من هم تمرین با میشا را دوست داشتم.علاقه بی اندازه او به شطرنج پشتکار باور نکردنی و دید ترکیبی کم نظیر او مرا به خود جلب می کرد.هنگامی که با هم بازیهای استادان بزرگ و یا پوزیسیونهای مستقل را بر رسی می کردیم قضاوت صحیح و درک عمیق او از از پوزیسیون٬ مرا به تحسین وا می داشت.ما آنقدر در کارمان غرق می شدیم که گذشت زمان را حس نمی کردیم.شش ساعت... هفت ساعت... و بیشتر...اما اگر بر حسب تصادف شخص سومی به دنیای کوچک ما پا می گذاشت تال ناگهان تغییر می کرد .بازیگوشی در چشمانش زبانه می کشید خودنمایی و لوس بازی را شروع می کرد به طوری که ادامه دادن کار٬ غیر ممکن می شد.تال در یازده سالگی به عنوان شطرنجباز درجه چهار ودو سال بعد به عنوان شطرنجباز درجه دو شناخته شد.به زودی به تیم ملی نوجوانان لتونی راه یافت.او روی میز آخر بازی می کرد و نتایج او یک پیروزی دو تساوی و یک باخت بودکه نشان می داد او به درستی روی میزهای بالاتر قرار نگرفته است.در سال 1950 شطرنجباز درجه یک شناخته شد و سال بعد در مسابقات قهرمانی ریگا شرکت کرد.در آن سال من قهرمان پایتخت لتونی شدم وشاگردم مقام یازدهم تا چهاردهم را به دست آورد.اما موفق شد در یک آخر بازی با یک پیاده کمتر مرا شکست دهد.در پاییز 1951 در مسابقات قهرمانی نوجوانان شوروی شرکت کرد و از نه بازی تنها سه و نیم امتیاز کسب کرد.شطرنجباز بزرگ٬ دوران شطرنجی خود را بسیار ساده شروع کرد.حتی اگر فیشر را در نظر نگیریم موفقیتهای اولیه تال از موفقیتهای اسپاسکی هم ناچیزتر بود.من همیشه جوانمردی و درستکاری فوق العاده تال را تحسین می کردم.در سال 1952 ما هر دو در مسابقات قهرمانی لتونی شرکت کرده بودیم.من برای قهرمانی می بایست صدر نشین جدول یعنی مارک پاسمان را پشت سر می گذاشتم.میشا در دور آخر با من بازی داشت و با وجود روابط بسیار دوستانه ما با هم ٬کاملا"مانند یک ورزشکار شرافتمند عمل کرد و تمام سعی خود را به کار بست و بازی را مساوی کرد و بدین ترتیب پاسمان قهرمان شد.یک خاطره دیگر هم دارم.در سال 1953 ما هر دو مدعی کسب عنوان قهرمانی لتونی بودیم در مسابقه ای که با هم داشتیم ضعف اصلی شطرنجباز جوان پدیدار شد.شتابزدگی.در همان شروع بازی پیادهa6را از دست داد اما همینجا مهارت او در حاد کردن پوزیسیون و ایجاد بیشترین دشواری برای حریف نیز نمایان شد..من برای یافتن بهترین ادامه به تنگی وقت شدیدی افتادم به طوری که نمی توانستم حرکاتم را ثبت کنم.در حالی که با آشفتگی به برگه ثبتم نگاه می کردم و می کوشیدم بفهمم که تا کنترل زمان چند حرکت باقی مانده است.ناگهان صدای آرام تال را شنیدم "استاد شش حرکت دیگر باقی مانده است."من آن بازی را بردم اما تال قهرمان لتونی شد و من به مقام دوم رضایت دادم. تال هر سال نیرومندتر می شد اما استعداد بزرگ او اولین بار در تورنمنت انتخابی بیست وچهارمین دوره مسابقات قهرمانی شوروی در تفلیس به همگان ثابت شدو خبرنگاران خارجی نوشتند در پایتخت گرجستان ٬بر آسمان شطرنج٬ ستاره درخشان جدیدی ظاهر شده است....
سایت :mazanchess.ir |
- ۹۲/۰۵/۰۸