۲۳
تیر
۹۲
گر
نبود خنگ مطلا لگام..................زد بتوان بر قدم خویش گام
ور
نبود مشربه از زرناب..................با دو کف دست توان خورد آب
ور
نبود بر سر خوان آن و این .................. هم بتوان ساخت به نان جوی
ور
نبود جامه ی اطلس ترا..................دلق کهن ساتر تن بس ترا
شانه
عاج ار نبود بهر ریش..................شانه توان کرد به انگشت خویش
جمله
که بینی همه دارد عوض..................وز عوضش گشته میسر غرض
آنچه
ندارد عوض ای هوشیار..................عمر عزیز است,غنیمت شمار
شیخ بهایی
- ۲ نظر
- ۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۲۲