معماهای شطرنج بی انتهای زبان
فردینان دو سوسور، زبانشناس معروف ژنوی، اولین کسی بود که بازی زبان را با بازی شطرنج مقایسه نمود. امروزه باتوجه به همه تحولاتی که در حوزه مطالعات زبانی با عبور از ساختگرایی (نظام عینی گرا و بسته ای که زبان را محدود به رمزگان، قواعد، چارچوب و کلیشه می داند) به پسا ساختگرایی (جریانی که دیگر دال و مدلول را وابسته به یکدیگر نمی داند، برای آنها استقلال قائل است و به معنایی از نوع معنای ضمنی معتقد است) و ساخت شکنی (که در آن معنا جریانی متکثر، گریزان، پایان ناپذیر و پیوسته در حال بازسازی و تعالی است)، صورت گرفته است، لازم است که این تفکر سوسوری مورد تجزیه و تحلیل و بازنگری قرار گیرد تا همه زوایای مقایسه بازی زبان با بازی شطرنج به خوبی روشن گردد.
همانطور که می دانیم، در بازی شطرنج، ابتدا با صف آرایی دو جریان رقیب در مقابل یکدیگر مواجه هستیم. این دو جریان در طول بازی به عملیاتی می پردازند که عبارت است از: نقشه کشیدن، تهدید، کشمکش، درگیری، تهاجم، پیش روی، عقب نشینی، بازسازی عناصر خود، جا به جایی، حذف و... عملیاتی که می تواند موجب پیروزی یا شکست هر یک از دو جریان رقیب گردد. پس می بینیم که بازی شطرنج جریانی است پویا که هم در قالب سیستم و هم در قالب فرآیند (پروسه) قابل مطالعه است. چرا که این بازی بر دو محور جانشینی و همنشینی استوار می باشد. در اصل جانشینی، عناصر به گونه ای عمل می کنند که هر مهره پس از حذف مهره رقیب به جای او می نشیند و در اصل همنشینی، مهره ها با هدف دستیابی به موقعیتی برتر در کنار مهره رقیب می نشینند و به نوعی شرایط را برای حرکت بعدی آماده می کنند.
نکته بسیار مهم دیگری که در بازی شطرنج قابل توجه است، نوع حرکت مهره ها بر روی صفحه می باشد. در واقع، مهره ها می توانند در طول، در عرض، به سوی عمق، به شکل مورب، در ارتفاع (به شکل پرشی) و بالاخره به جلو یا عقب حرکت کنند. اما از همه اینها مهمتر نظام ارزشی است که بازی شطرنج ایجاد کننده آن است. چنین ارزشی از یک سو به واسطه تضاد بین هر مهره با مهره های دیگر و از سوی دیگر با توجه به غلبه هر مهره بر مهره رقیب و خارج نمودن آن از صحنه به دست می آید. به همین دلیل است که ارزش هر مهره به اسب بودن یا فیل بودن آن (از نظر شکل و ماده) نیست بلکه به نقشی است که در تضاد و تقابل با مهره های دیگر ایفا می نماید. علاوه بر این، جریان تقابلی خود ایجاد کننده دو نوع ارزش است که عبارتند از ارزش غایی و ارزش استعمالی. به عنوان مثال، برداشتن مهره ای از سر راه جهت پیش روی در زمین حریف ارزشی استعمالی به شمار می رود. در حالی که کیش و مات کردن ارزشی غایی است. با توجه به نکات ذکر شده، دیگر شکی نیست که بازی شطرنج هم هدفمند است و هم جهت دار. اینک پس از این بررسی کوتاه می توان به مقایسه ویژگی های نشانه معنایی بازی شطرنج با بازی زبان پرداخت.
به محض اینکه سخن از بازی زبان به میان می آید باید به جنبه عملیاتی بودن آن فکر کرد. این عملیاتی بودن حاکی از دو نکته بسیار مهم است. یکی اینکه عملیات خود در خدمت جریانی بزرگتر است که تولید زبانی نام دارد. و دیگر اینکه چنین تولیدی در سطح کلان مطرح می باشد. در بازی شطرنج نیز ما بازیهای خردتر داریم؛ اما همه آنها درخدمت بازی کلانی به نام بازی شطرنج هستند، و ما زمانی می توانیم بازی شطرنج را پایان یافته بدانیم که فرآیند بازی به سرانجام رسیده و نتیجه حاصل شده باشد. تولید زبانی عملیات بسیار پیچیده ای است که در آن عناصر نشانه معنایی زیادی دخیل هستند. این عناصر در تعامل، تبانی، تقابل و یا چالش با یکدیگر مجموعه ای را می سازند که تحت نظارت و کنترل جریانی به نام گفتمان قرار دارند. به این ترتیب، عملیاتی که در بازی زبانی مطرح می باشد نوعی عملیات گفتمانی است. این عملیات زمانی به نتیجه می رسد که معنایی حاصل شده باشد. یعنی اینکه گفتمان، معنایی را نشانه می رود. حتی اگر گفتمان بی معنایی را نیز نشانه رود، باز به نوعی می توان ادعا نمود که بی معنایی نیز یک شیوه نگاه به معناست. در بازی شطرنج، عناصر زیادی وجود دارند که کد دار هستند. به عنوان مثال شرایط حاکم برنوع حرکت مهره ها شرایطی تثبیت شده هستند که باید بر اساس آنها عمل نمود و امکان به هم ریختن آنها وجود ندارد. اما هیچ بازیگری مجبور نیست مثل بازیگران دیگر عمل کند. یعنی اینکه هر بازیگر می تواند فضا را برای حرکت مهره ای که می خواهد باز کند و خود تقدم و تأخر حرکت را در نظر گیرد، یا اینکه مسیر حرکت را انتخاب و جهت تحقق آن برنامه ریزی کند. در بازی زبانی نیز همین اتفاق می افتد: بعضی عناصر کد دار هستند. زبان آنها را پیش بینی نموده و دارای جایگاه تثبیت شده می باشند. آنچه که در بازی زبانی یعنی گفتمان متفاوت است باز سازی دال ها جهت ایجاد فضا، تعیین مسیر حرکتی متفاوت و بالاخره لایی کشید ن های پی در پی است. در بازی زبانی هیچ گاه زبان به تولید یکسان و همگون عناصر زبانی نمی پردازد. چرا که هر گفته پردازی شیوه خاص و شخصی تولید را که خود ناشی از روابط حسی ادراکی با دنیای بیرون می باشد، اعمال نموده و با توجه به نوع حضور تعاملی خود در بافت به تولید می پردازد. پس بازی زبان در سطح وسیعتری نسبت به بازی شطرنج عمل می کند. چرا که عناصر بازی شطرنج محدود و تعیین شده هستند. در صورتی که زبان به علت پویایی همواره در حال تحول است و عناصر آن پی در پی در حال بازسازی هستند. ویژگی دیگری که بازی زبانی را از بازی شطرنج متمایز می سازد، بهره مندی آن از ساختارهای مؤلفه ای (تمام آنچه که باعث بالا رفتن دقت زبان و انطباق آن با واقعیت می گردد) و غیر مؤلفه ای (تمام آنچه که بر وجه تخیلی زبان می افزاید) می باشد. در واقع زبان به دلیل خاصیت ارجاع پذیری _ حال چه این ارجاعات واقعی و چه تخیلی و توهمی باشند و ارجاع گریزی امکان عبور از خود به خود وبه بیرون از خود را دارد. به همین دلیل است که می توان بی نهایت تخیل ادبی و هنری را برای زبان پیش بینی نمود. به عنوان مثال، تصور دنیایی غیر از دنیای خود، عبور از مکان خودی به غیر خودی را فراهم می سازد. به همین ترتیب «من» می تواند به «او»ی گفتمانی و «اینجا» به «آنجا »و غیر تبدیل گردد. مجموعه این عناصر نشان می دهد که زبان هم ارجاع پذیر است و هم ارجاع گریز. در حالی که در بازی شطرنج امکان ارجاع به غیر و ارجاع گریزی وجود ندارد. بازیگر همواره «من» باقی می ماند و هر مهره نیز هویت حرکتی خود را حفظ می نماید. مکان بازی نیز مکان عینی است که زیر نگاه بازیگر قرار دارد. در بازی شطرنج ما حرکت و نوع بازی را انتخاب می کنیم و عناصر بازی ثابت هستند. اما در بازی زبانی به علت گستردگی بسیار زیاد، ما عناصر زبانی را نیز انتخاب می کنیم و سپس به آنها آنگونه که می خواهیم اولویت می بخشیم. در بازی شطرنج ما با یک هدف مشخص یعنی معنای معین سر وکار داریم که عبارت است از رسیدن به کیش و مات. اما در بازی زبانی معنا بسیار سیال و متنوع می باشد. و هیچ معنایی بر معنای دیگر برتری ندارد. پس هدف بازی زبانی فقط کیش و مات نیست. بلکه در فرآیند است که معنا شکل می گیرد و ما با بی نهایت معنا مواجه می باشیم. یعنی اینکه معنا می تواند هر لحظه دگر گون گشته و معنایی جدید را بروز دهد. چرا که در بازی زبانی دیگر دال و مدلول وابسته به یکدیگر نیستند و مستقل از هم عمل می کنند. در حالی که در بازی شطرنج دال و مدلول به یکدیگر وابسته هستند و نمی توانند جدای از یکدیگر عمل کنند. به همین دلیل است که در بازی زبانی سپهری می گوید:
من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد.
-
دوره پادفک زبان روسی با مدرک دانشگاه آزاد
دوره های زبان روسی : مکالمه …
-
از یادگیری زبان فرانسه لذت ببرید ... وﯾﮋه خانم ها
کلاسهای ﺧﺼﻮﺻﻲ و نیمه ﺧﺼﻮﺻﻲ …
-
تدریس خصوصی زبان آیلتس IELTS تافل TOEFL آی بی تی IBT جی آر ای GRE مکالمه فشرده مهاجرت تحصیل کنکور در منزل جلسه اول رایگان
اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی …
-
استخدام
منشی خانم مسلط به زبان و کامپیوتر/با …
چنانچه مایلید تبلیغات شما در اینجا نمایش داده شود
با ما تماس بگیرید
(س. سپهری، هشت کتاب، طهوری، ،۱۳۶۸ ص. ۳۸۹)
فقط در بازی زبانی است که دال می تواند از مدلول جدا شود و به جای چریدن علف کوهستان، علف خستگی آدمی را بچرد. این یعنی عدم تبعیت مدلول از دال. در بازی شطرنج افق معنا باز نیست؛ ما با نظامی کارآ، اما بسته مواجه می باشیم و امکان استعاره سازی وجود ندارد. یعنی اینکه نوعی فقر گفتمانی داریم. قالبها ما را محدود می کنند و امکان لایی کشیدن معنایی را از ما می گیرند. در زبان، علاوه بر امکان جدایی دال از مدلول، هر گونه معنایی ما را با نوعی زیست معنایی مواجه می سازد. یعنی اینکه معنا با توجه به هدفی که دنبال می کند نیز در نظر گرفته می شود و نه فقط با توجه به دالی که بر آن اطلاق می گردد. در علائم راهنمایی و رانندگی ما با زبانی قراردادی مواجه هستیم و چراغ قرمز به معنای ممنوعیت عبور است. در بازی شطرنج نیز هر مهره دارای نوعی حرکت از پیش تعیین شده است. اما مسیر حرکت و یا انتخاب مهره ای برای حرکتی خاص بر روی صفحه می تواند متفاوت باشد. به همین دلیل بازی شطرنج هم قرار دادی است و هم اختیاری. در حالی که در بازی زبان قرار دادها به طور کل برداشته می شوند و ما هم با معناهای ضمنی و هم با حرکت و هدف معنایی خاص از سوی گفته پرداز مواجه می باشیم. در بازی زبان ما هم نوع حرکت را انتخاب می کنیم هم مسیر حرکت را. در مثال بالا که از سپهری ارائه نمودیم، حرکتی غیر خطی (غیر روایی)، در عمق (از انسان تا طبیعت و یا از طبیعت تا انسان) و ویراژ گونه (بره روشن، علف خستگی) داریم که از مسیر استعاره و انتزاع می گذرد. حرکتی که از کل (تاریکی) به جز (بره روشن) و سپس از جز به جز (از بره روشن به علف خستگی) می رود. هدف معنایی آن نیز بیش از آنکه شناختی باشد (اطلاعی بدهد)، تأثیرگذاری عاطفی و یا زیبایی شناختی است. حرکت زبانی می تواند حرکتی از جز به کل، از کل به جز، از جز به جز، از بالا به پایین، از پایین به بالا، مرحله ای، در سطح، در عمق، پیوسته، ناپیوسته و یا اینکه کاملاً زیگزاگی و پیچ در پیچ باشد. ویژگی مهم دیگر بازی زبانی ارزش سازی پی در پی آن است. این بدین معناست که زبان می تواند ارزش جدیدی را تولید نموده و یا به نحوی به بازسازی ارزشهای قبلی بپردازد. در همین شعر سپهری می بینیم که «بره» ارزش ثابت و معمول خود را از دست داده وارزش جدیدی تحت عنوان روشنی یافته است. به همین ترتیب «علف» هم دیگر یک علف معمولی نیست؛ بلکه «علف خستگی» است که نشان دهنده پیوند آن با ارزشهای عاطفی و جسمانی می باشد. با کمی توجه در می یابیم که هر عنصر زبانی با ارزش جدیدی پیوند خورده است که چنین پیوندی حکایت از استقلال دال از مدلول دارد. به همین دلیل است که می توان ادعا نمود که بازی زبان بازی در هم ریختن ارزشها و جایگزین نمودن آنها به واسطه ارزشهای جدید و متفاوت است. در حالی که در بازی شطرنج با همه پیچیدگیهایی که دارد چنین اتفاقی نمی افتد. چرا که ارزشهای معنایی ثابت و از قبل تعیین شده می باشند. هر مهره ارزش حرکتی خود را در برابر دیگر مهره ها داراست و در نهایت یک ارزش بزرگتر داریم که همه ارزشها تابع آن هستند و آن هم رسیدن به کیش و مات است. به این ترتیب چیزی تحت عنوان جابه جایی یا تغییر پی در پی ارزشها را نداریم. نتیجه ای که می توان از این بحث گرفت این است که زبان از انعطاف نشانه معنایی بالایی برخوردار است و این همان چیزی است که سبب پویایی، تنوع، جذابیت، گستردگی، بی انتهایی و بالاخره کارآیی نامحدود آن می گردد. در بازی زبان است که عناصر آشنا به عناصر غیر آشنا و عناصر رایج و معمول به عناصری حیرت انگیز و تکان دهنده تبدیل می گردند.
دکتر حمیدرضا شعیری؛ عضو گروه نشانه شناسی فرهنگستان هنر و عضو انجمن نشانه معناشناسی فرانسه
کتابنامه:
۱ /D.Bertrand,precis de semiotique litteraire,paris,Nathan,۲۰۰۰.
۲ /J.Fontanille,Semiotique du discours,Limoges,PULIM,۱۹۹۸.
۳ /A.J.Greimas,De Lصimperfection,Perigeux,Pierre Fanlac,۱۹۸۷حمیدرضا شعیری*
- ۹۲/۰۵/۱۰