عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست - در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست - در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند - عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش - زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است - کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب - کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو - کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود - خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست - ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است - ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست - عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
حافظ
- ۹۲/۰۵/۱۱