با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ب.ظ
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موج پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
از : فاضل نظری
- ۹۲/۰۵/۱۶