گنج سعادت

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

گنج سعادت

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

گنج سعادت

در این وبلاگ مطالب مفید،جالب و آموزنده ای در رابطه با شطرنج،کامپیوتر و فناوری اطلاعات،دین و مذهب،شعر و ادبیات، سرگرمی و... قرار خواهد گرفت.در صورتی که لینک های دانلود یا فایل های دانلود شده ، مشکلی دارد لطفا اطلاع دهید تا در اسرع وقت اصلاح شود. لطفا بنده رو از نظرات خودتون محروم نفرمایید.

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۷، ۰۹:۲۲ - محمدی
    سلام
نویسندگان
وب سايت ختم قرآن مجيد وب سايت ختم صلوات

۴۲۸ مطلب با موضوع «شطرنج» ثبت شده است

۱۲
مرداد
۹۲

با سلام خدمت همه ی شطرنجدوستان و دوستانی که به من لطف داشتند و من را به نوشتن این مطلب تشویق کردند و پوزش به دلیل تاخیری که به دلیل امتحانات میان ترم داشتم.
متن زیر حاصل برداشت من از مقاله ی سوم آقای سرستیان است که خدمت شما عزیزان عرض می کنم.امیدوارم با نظرات خود من را همراه کنید!متنهای قرمز دقیقا از متن استخراج شده و برداشت خود را با رنگ مشکی نوشته ام.
انسان ها آیین های جادویی را به جا می آورند نه به خاطر آن که نتایج آن را ببینند بلکه بیشتر به علت آنکه به آنها ایمان دارند...
پس ما برای شروع هر کاری ابتدا باید به آن کار ایمان داشته باشیم.لذت بردن از زیباییها بسته به قدرت ایمان ما دارد.

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

الکساندر آلخین گاهی اوقات برای تفریح به کافه های شهر سری میزد ودر آنجا گاهی اوقات به بازی بلیتس می پرداخت در یکی از همین روزها بود که آلخین در حالی که مشغول تماشای بازی دو بازیکن آماتور بود مردی هم در کنار وی نظاره گر همین بازی به وی گفت دوست عزیز بهتر نیست که بجای تماشای بازی ماهم در یک میز با هم بازی کنیم ؟

آلخین هم که بدش نمی آمد پاسخ مثبت داد اما به وی گفت به شرط آنکه من بدون رخ بازی کنم

مرد که قهرمان جهان را نمیشناخت رو به وی کرد ودر حالی که مشغول مرتب کردن مهره ها بود گفت تو چگونه بدون اینکه مرا بشناسی چنین پیشنهادی میدهی ؟

آلخین پاسخ داد اتفاقا چون نمیشناسمت خیالم راحت است !!!!!!

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

آلخین در بین مردم معروف بود به آدم با حافظه قوی  او در سال 1919 در یکی از شرکتهای فیلمبرداری کار میکرد روزی مردی وارد شرکت شد وبه آلخین گفت آقا ببخشید من با ولادمیر تشکین کار دارم .

آلخین رو کرد به وی و گفت آقای پولویکتف حال شما خوب است ؟

مرد گفت مگر ما همدیگر را میشناسیم ؟ آلخین گفت 4 ماه پیش شما در یکی از داروخانه های شهر دارویی سفارش دادید و دکتر  شما آقای زاسه داتلف بود برای دختر شش ساله شما بنام آنا موقعی که گلودرد داشت من در آنجا در صف ایستاده بودم بطور اتفاقی صحبت شما را شنیدم .

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

نایدروف جوان دریکی از مسابقات بین المللی در مقابل آلخین به تساوی رسید در این هنگام آلخین رو به وی کرد وگفت ای جوان حالا دیگر میتوانی افتخار کنی که در مقابل قهرمان جهان مساوی کردی .

نایدروف روکرد به وی وگفت ببخشید استاد نتیجه ۵/۱ بر۵/۰ بنفع من است .آلخین کتعجب کرده بود گفت چرا ؟ نایدروف جواب داد من یکبار هم در ورشو شما را شکست دادم .

آلخین گفت تو اشتباه میکنی من اسامی تمام بازیکنانی را که مرا شکست داده اند را میدانم و ثبت کرده ام

نایدروف گفت پس لازم شد من بهتر برایتان یادآوری نمایم .

یادتان هست زمانیکه در ورشو مسابقه سیمولتانه گذاشتید ۲۴ نفر شرکت کرده بودند بعد من ودوستم دیر رسیده بودیم و شما حاضر نشدید ماهم اضافه شویم ویکی از مسئولین برگزاری به شما گفت استاد شما از این دونفر ترسیدید؟ وشما جواب دادید حالا که این حرف را زدید من چشم بسته بازی میکنم بعد شما با ما  چشم بسته بازی کردید و همه را شکست دادید و فقط یک جوان توانست شما را شکست دهد.اون من بودم.

آلخین جواب داد پس این شما بودید که در خانه ( ای شش ) رخ را قربانی کردید و بازی بسیار زیبایی از خود بنمایش گذاشتید؟

من خیلی دلم میخواست چهره آن جوان را آنروز ببینم که اینقدر قشنگ مرا برده.

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

موقعی که ماکس ایوه به سن هشتاد سالگی رسیده بود در یکی از میهمانیها ی خانوادگی یکی از دوستان که بسراغش آمده بود تا دیداری تازه کنند رو به وی کرد و گفت قهرمان چند سال داری و ایوه در جواب گفت امسال به مرز هشتاد سالگی رسیدم . مرد با تعجب به وی نگاه کرد ایوه از او سئوال کرد تعجب دارد که اینطور مرا نگاه میکنی .....

دوست ایوه در پاسخ گفت آری واقعا تعجب دارد که یک انسان هشتاد سال از عمرش بگذرد وحتی یک دشمن هم نداشته باشد قهرمان جهان هم خنده ای کرد و گفت معلوم شد که من زندگی درستی نداشته ام .

منبع:شطرنج حرفه ای ایران

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

در سال ۱۹۲۵ زمانی که فیلمی بنام بیماری شطرنج در روسیه ساخته میشد آنموقع کاپابلانکا در یک تورنمنت سیمولتانه در مقابل سی نفر حاضر شد اتفاقا در میز شماره ۵ دختر خانمی بسیار زیبا بنام والنتینا توکارسکایا نشسته بود کاپابلانکا که در مقابل اینگونه موارد بسیار ضعیف بود از اول شروع مسابقه حواسش به این دختر جوان بود این دختر بعدا هنرپیشه اول تئاتر روسیه شد و شهرت زیادی کسب نمود اما شطرنج وی ضعیف بود او که با استرس زیادی در پشت میز قرار گرفته بود بازی کردن در مقابل قهرمان جهان برایش افتخاری فراموش نشدنی بود .

کاپابلانکا هم با دیدن این دختر زیبا دست وپایش را گم کرده بود و زمانی که روی میز او حاضر شد اصلا به صفحه شطرنج نگاه نکرد و محو تماشای وی بود دخترک هم که این موضوع را دید بیشتر دچار استرس شد وبا دستی لرزان مهره خود را حرکت داد ولی قهرمان جهان لبخندی زد و شاه خود را در وسط صفحه خوابانید و گفت من تسلیم هستم .کاپابلانکا ۲۹ میز دیگر را براحتی شکست داد.

منبع:

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

در یکی از روزها که کاپابلانکای بزرگ مشغول ایراد سخنرانی در مراسم خاصی بود مردم از او مرتبا سئوال میکردند که آیا صحت دارد قهرمان جهان قرار است با دختر فورد معروف ازدواج کند ؟

قهرمان جهان خندید و گفت :من مخالف این امر نبودم اما این سرمایه دار بزرگ یک ضعف بزرگ داشت که مانع از این ازدواج شد وآن این بود که فقط یک پسر دارد.

منبع:شطرنج حرفه ای ایران

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

اموزش دفاع هلندی

دفاع هلندی
  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

اموزش حمله توره

rnbqkb1r_ppp1pppp_5n2_3p2B1_3P4_5N2_PPP1PPPP_RN1QKB1R

  • سید شهاب طاهری
۱۲
مرداد
۹۲

اموزش شروع انگلیسی

شروع انگلیسی

  • سید شهاب طاهری