گنج سعادت

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

گنج سعادت

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

گنج سعادت

در این وبلاگ مطالب مفید،جالب و آموزنده ای در رابطه با شطرنج،کامپیوتر و فناوری اطلاعات،دین و مذهب،شعر و ادبیات، سرگرمی و... قرار خواهد گرفت.در صورتی که لینک های دانلود یا فایل های دانلود شده ، مشکلی دارد لطفا اطلاع دهید تا در اسرع وقت اصلاح شود. لطفا بنده رو از نظرات خودتون محروم نفرمایید.

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۷، ۰۹:۲۲ - محمدی
    سلام
نویسندگان
وب سايت ختم قرآن مجيد وب سايت ختم صلوات
۲۴
مرداد
۹۲
 

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

به هوای سر کوی تو برفت از یادم

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک

ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

 

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم

قد برافراز که از سرو کنی آزادم

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را

یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس

تا به خاک در آصف نرسد فریادم

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که دربند توام آزادم

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم

آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش

دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود

گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش

کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو

بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد

بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش

وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون

آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش

ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام

جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

هاتفی از گوشه میخانه دوش

گفت ببخشند گنه می بنوش

لطف الهی بکند کار خویش

مژده رحمت برساند سروش

این خرد خام به میخانه بر

تا می لعل آوردش خون به جوش

گر چه وصالش نه به کوشش دهند

هر قدر ای دل که توانی بکوش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست

نکته سربسته چه دانی خموش

گوش من و حلقه گیسوی یار

روی من و خاک در می فروش

رندی حافظ نه گناهیست صعب

با کرم پادشه عیب پوش

داور دین شاه شجاع آن که کرد

روح قدس حلقه امرش به گوش

ای ملک العرش مرادش بده

و از خطر چشم بدش دار گوش

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش

می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا

چشم دارم که سلامی برسانی ز منش

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه

جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش

گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد

محترم دار در آن طره عنبرشکنش

در مقامی که به یاد لب او می نوشند

سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت

هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش

هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال

سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش

شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است

آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش

  • سید شهاب طاهری
۲۴
مرداد
۹۲

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش

ز رکن آباد ما صد لوحش الله

که عمر خضر می‌بخشد زلالش

میان جعفرآباد و مصلا

عبیرآمیز می‌آید شمالش

به شیراز آی و فیض روح قدسی

بجوی از مردم صاحب کمالش

که نام قند مصری برد آن جا

که شیرینان ندادند انفعالش

صبا زان لولی شنگول سرمست

چه داری آگهی چون است حالش

گر آن شیرین پسر خونم بریزد

دلا چون شیر مادر کن حلالش

مکن از خواب بیدارم خدا را

که دارم خلوتی خوش با خیالش

چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر

نکردی شکر ایام وصالش

  • سید شهاب طاهری
۲۳
مرداد
۹۲

 

images (6)

 

سیری در تاکتیک قربانی دو رخ

بازی شطرنج همانند یک صحنه جنگ است و همانگونه که در صحنه جنگ، از انواع و اقسام سلاح ها استفاده می شودو هر سلاح کاربرد مناسب خود را دارد در شطرنج نیز، سلاحهایی مانند کیش برخاست، حمله دوگانه، آچمزی، حمله باز، حمله نامرئی ،خذف مهره مدافع ،منحرف کردن مهره مدافع، پاک کردن مهره مدافع و……وحود دارد که آنها را با نام ” تم های تاکتیکی”می شناسیم.هر گاه یکی از این سلاح ها با قربانی کردن مهره ای انجام و باعث گرفتن برتری شود آن را ترکیب می نامیم.به عبارتی دقیق تر “ترکیب یعنی انجام یک سری حرکات اجباری که توام با قربانی مهره و اجرای چند تم تاکتیکی همزمان باشد و باعث پیروزی یا برتری شود”.برای انجام یک ترکیب صحیح و استفاده از سلاح های تاکتیکی، ما باید با ایده های ترکیبی آشنا شویم.برای نمونه حضور یک مهره پر مسئولیت در اردوگاه حریف، ایده استفاده از سلاح هایی مانند دور کردن یا حذف کردن مهره مدافع را در ذهن ما ایجاد می کند .ضعیف بودن شاه ،بی دفاع بودن یک مهره، داشتن پیاده رونده و ….و ایده های دیگر از این قبیل هستند.البته در این مبحث قصد نداریم  وارد جزئیات یک ترکیب شویم و ایده های وقوع آن را بررسی نماییم قصد ما فقط نشان دادن چند بازی زیبا و نسبتا مشابهی است که با قربانی کردن رخها به وقوع پیوسته است.در نمونه هایی که آورده شده است ، رخ ها در جای اولیه خود و اکثرا توسط وزیر حریف گرفته شده اند و این باعث پیش افتادن قربانی کننده در زمان حمله و دور شدن پر قدرت ترین مهره حریف شده است.

سفید :رتی         سیاه :ایوه

آمستردام ۱۹۲۰

حادثه کم نظیری که در رویارویی دو جانبه میان ریچارد رتی و ماکس ایوه در آمستردام ۱۹۲۰ اتفاق افتاد رتی در دو بازی از رویارویی چهار رخ خود را قربانی داد.

 Tb1! C.d5   ۲-C.d5!! D.b1+  ۳-Rf2 D.h1

Untitled-1fgtr 

در صورتی که سیاه در حرکت سوم D.a2 کند

(  D.a2  ۴٫F.e7  D.d5  ۵-F.g6+ h.g6  ۶-D.d5 Re7  ۷-Te1)

سفید می برد

F.e7 d6  ۵-F.d6  Cc6  ۶-Fb5 Fd7  ۷-F.c6  b.c6  ۸- De2

سیاه تسلیم شد زیرا اگر سیاه در حرکت هشتم  Rd8کند:

Rd8 (Rf7  ۹-Cg5+Rg8  ۱۰-Ce7+Rf8  ۱۱-C.g6+ Rg8  ۱۲-Dc4)  ۹-Fe7+ Rc8  ۱۰-Da6+Rb8   ۱۱-Fd6  mat

 

…………………………………………………..

سفید:ایوه     سیاه :رتی

آمستردام ۱۹۲۰

سفید برای ابتکار عمل یک سوار قربانی داده است اماسیاه با Fd6 حمله کوبنده ای را تدارک می بیند.

Untitled-1nbmj

Fd6!!  ۲-D.h8 D.g5   ۳-f4  Dh4

حمله تعیین کننده را سیاه آغاز می کند و بازی چنین ادامه می یابد.

T.e4  Fh3!  ۵-D.a8  Fc5+  ۶-Rh1 F.g2+ 7-R.g2 Dg4+ 0-1

سفید:آلخین    سیاه:لونفیش

سنت پترزبورگ ۱۹۱۲

یک نمونه زیبای دیگر از چهارمین قهرمان شطرنج جهان!

Untitled-1vbfgy

   Cb5!!   D.a1

در صورت گرفتن اسب مثلا a.b5

a.b5  ۲-F.b5+ Rd8   ۳-Td1+ Fd7  ۴-Fe5 Db4+  ۵-c3  Da5 6-F.f6+ e.f6  ۷-T.d7

سفید می برد

 Rf2  D.h1  ۳-Cc7+ Rd8   ۴-Dd2+ Fd7   ۵-e.d7  ۱-۰

دفاعی در برابر Ce6 , و مات وحود ندارد.

مطلب فوق از اولین شماره مجله کیش و مات،  به مدیر مسئولی مهندس هادی کریمی که در اسفند ۱۳۸۳ منتشر شده ، برداشت شده است.

منبع:سایت شطرنجباز

  • سید شهاب طاهری
۲۳
مرداد
۹۲

 

imagesاااا

 

 

 

مکتب شطرنج مدرن(کلاسیک)

1320350853_1wcc

ویلیام اشتاینیتز نخستین قهرمان رسمی جهان سبکی را بنیان نهاد که مفسران از آن با نام مدرن یا کلاسیک یاد می کنند.

ویژگیهای شطرنج مدرن:در شطرنج مدرن، بازی ،به مرحله شروع بازی، وسط بازی و آخر بازی تقسیم می شود که هر مرحله الزامات خود را دارا می باشد.

اصول مرحله شروع بازی

۱-گسترش سریع

۲-اشغال مرکز

۳-امنیت شاه

۴-هماهنگی مهره ها.

چنانچه می بینیم مرحله نخست یعنی شروع بازی مرحله تدارک حمله و گسترش بود نه حمله به حریف.طبق این شیوه از بازی ،شروع بازیها ی بسته نظیر پیاده وزیر متداول شد که قبلا به آنها توجه نشده بود.

از ابداعات دیگر اشتاینیتز تدوین اصول بازی دفاعی شطرنج بود.در دفاع از اصل اقتصادی بهره گرفته می شد که به اختصار چنین است:در دفاع باید از حداقل نیرو و زمان(تمپو)بهره گرفت و تا آنجا که ممکن است باید نیروی کمتری را درگیر دفاع کرد.یکی دیگر از اصول دفاعی اشتاینیتز بر مبنای این اصل استوار بود که پیاده های قلعه (پیاده هایی که شاه در پشت آنها پناه گرفته است) نباید رانده شوند چرا که پیشروی آنها به ایجاد شکاف و باز شدن ستون روی قلعه کمک می کنند اما نیروی پیاده های جناح دیگر مانعی ندارد و بلکه توصیه می شود.اشتاینیتز برای نخستین بار اصول بازی پوزیسیونی را عنوان کرد که زیر بنای مکتب مدرن است.اشتاینیتز اعتقاد داشت که کسی باید حمله کند که از برتری برخوردار است و برتریها را به دو دسته بلند مدت(ایستا)و کوتاه مدت (دینامیک) تقسیم کرد.به عقیده او برتری ماتریال، برتری دو فیل، برتری ستون باز ،برتری پوزیسیونی (پیاده عقب افتاده ،پیاده دوبل و پیاده ایزوله و تعداد جزیره های پیاده ای ….)برتریهای بلند مدت را باعث می شدند و برتریهای کوتاه مدت عبارت بودند از برتری گسترشی ،برتری در فضا و برتری هماهنگی مهره ها که خصلت موقتی داشتند.اشتاینیتز توصیه می کرد که باید برای تبدیل برتریهای کوتاه مدت به بلند مدت تلاش نمود.

anderssen v steinitz vienna 1873

یکی دیگر از خصوصیات شطرنج مدرن اهمیت قایل شدن برای اکثریت پیاده ای در جناح وزیر بود.با این حساب، اگر کلیه سوارها تعویض می شدند کسی که اکثریت پیاده ای در جناح وزیر را داشت می توانست با آزاد کردن یک پیاده ،شاه حریف را متوجه آن جناح کند و با استفاده از غیبت شاه حریف از مرکز با شاه خود نفوذ کرده و برتری قاطعی کسب کند.زیگبرت تاراش در ترویج تعالیم اشتاینیتز سهم به سزایی داشت.

kramnik46b

 

lمنبع:سایت شطرنجباز

  • سید شهاب طاهری
۲۲
مرداد
۹۲

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

  • سید شهاب طاهری